شهریور 94
تا حالا داشتم از کمبود پدر می گفتم که همسرم کارش رو رها کرد و به یه کارخونه ای دیگه توی یه شهر دور رفت ... وقتی که از من نظر خواست سعی کردم به نظرش احترام بذارم و مخالفتی نکردم چون دیدیم شرایط کار جدیدش بهتره و خودش هم مصره ، مخالفتی نکردم . منم مسئولیت کامل بچه رو پذیرفتم . البته خوشبختانه بچه ها به خودم عادت دارند و مدیا هم مامانی شده و پویا رو هم از اول مامانی کرده بودم ..... از اول هم تمام کارهای بچه ها و. مسئولیتشون با خودم بود . دو روز اول به صورت تصویری با همسرم صحبت کردیم ولی دیدم بهونه بچه ها بیشتره . مدیا هم همش می گفت بابا توی هتل هستی ؟ چرا لباس توی خونه پوشیدی ؟ و .... ولی بعد تصمیم گرفتم که جلوی بچ...
نویسنده :
عاطفه
14:50